النا النا ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

النای خوشگل من و بابا سعید

سلام سلام

1390/7/17 1:41
نویسنده : مونا اسکویی
1,523 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی دوستای گل من و النا جونم

ممنونم از این همه لطفتون. چون کامپیوتر من خرابه و بابا سعید هم این هفته کلا" اصفهان بود ما نتونستیم به وبلاگ النا جونم سری بزنیم! و دوباره از فردا هم کامپیوتر نداریم چون بابا سعید داره دوباره میره اصفهان.

اما من و النا جونم ار همه ی دوستامون تشکر میکنیم که به ما سر میزنن و محبت دارن.روی همشون رو میبوسیم.

و اما خبر از اصفهان اینکه خونه ی جدید رو گرفتیم و باید شروع کنیم به جمع کردن اسباب!!!!! اونم با دختر عزیزم!!

ایشالله که دخترم خانم شده و اذیت نمیکنه!!

٥ شنبه شب من و النا و بابا سعید رفتیم خونه ی یکی از دوستای قدیمی بابا سعید یعنی عمو علیرضا و خاله سمانه و پارسا.

دهمین سالگرد ازدواجشون رو جشن گرفته بودن.امیدوارم سالهای سال در کنار هم خوب و خوش و سلامت باشن.

پسرشون پارسا ٥ سالشه و خیلی شیطونه! اما ابزار احساساتش به النا خیلی خیلی جالب بود! با اینکه فقط یکبار قبل از این همدیگه رو دیده بودن اما انگار خیلی وقت بود که با هم بازی میکردن! پارسا هم هی تند تند النا رو بوس میکرد!

اینم یه عکس

 

 

 

مامان قربونت بشه که خیلی خانم بودی و اذیتمون نکردی.

رفتی روی مبل تا با شمع ها بازی کنی منم ازت عکس های هنری انداختم!! البته دور از چشم دایی محمد!

من که بلد نیستم فقط سعی خودمو کردم!

 

 

قربونت بشم شمع ها رو فوت میکنی! داری برای تولدت تمرین میکنی عسلم؟

 

 

اینم النا و بابا سعید

 

 

اینم النا قبل از رفتن به مهمونی

 

 

عاشششششششقتم عسل مامان

جدیدا" همش میگی بئین!! یعنی بشین

با دست هم نشون میدی باید کجا بئینم!! جرات میخواد ١ سانتی متر اشتباه کنم!!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان گیسو
17 مهر 90 2:12
سلام مونا جونم خوبی ؟
همیشه به سفر و مهمونی عزیزم
چقدر پست نخونده عقب بودم
خوشحالم که شمال بهتون خوش گذشته
پس به سلامتی کم کم دیگه رفتنی شدن
ان شاا... هر کجا که هستین سلامت و شاد باشین
جیگر منو ببوس


ممنونم عشقممممممممممممممم
بوسسسسسسسسسسسسسس
سمیه :مامان مسیح مقدس
17 مهر 90 4:02
¸.•)´ (.•´ *´¨) ¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨) (¸.•´ (¸.•` *(`'•.¸(`'•.¸ ¸.•'´) ¸.•'´) ¦¦¦¦¦ عزیز خاله...روزت مبارک گلم ¦¦¦¦¦ .:"(¸.•´ (¸.•` (¸.•'´(¸.•'´ `'•.¸)`' •.¸) ¸.•´•.¸)`' •.¸) ( `•.¸ `•.¸ ) ¸.•)´ (.•´ ما آپیم با عکسهای جدید مسیح بیا پیشمون عزیزم
مامان ماهان
17 مهر 90 8:25
النا جونم روزت مبارکههههههههههههههه عزیزم داری میری اصفهان الهی هر جا هستی موفق باشی دوست جونم عکسا خیلی خوشگل شده دخملمون حسابس بزرگ و خانم شده بوووووووووووووووس
مامان ساغر
17 مهر 90 12:22
جیگر طلاستتتتتتتتتتتتتتتتتتتت!!!!!!!!!!!!111
مامان آریان جون
18 مهر 90 1:20
الهیییییییی خوب همون جا که میگه بشینید که اعصاب النا جونم بهم نریزه.
سحر مامان آراد
18 مهر 90 9:24
وایییییییی النا جونم خانم شدی خاله ماشالا مامان خانمت هم عکسای هنری انداخته ها بوس بوس عسلم
آرتین خان
20 مهر 90 10:31
چقدر ماشالا النای خاله ناز شده
اون گل سرت منو کشته عزیزم


ممنونم خاله ی مهربونم.بوسسسسسسسسسسسسسس
الهام مامان رامیلا
20 مهر 90 14:42
سلام مونا جان هی به خودم گفتم که مونا جون خیلی بی معرفت شده سری به ما نمی زنه ولی فهمیدم که حسابی سرت شلوغه انشالله هر جا که می رید خوش باشید به سلامتی خونه جدید هم مبارک باشه النای گلم رو ببوس


سلام عزیزم
من خیلی دوستون دارم عزیزم اما هم لب تابم خرابه هم سرم خیلی شلوغه!
سحر مامان آراد
21 مهر 90 12:45
واییییییییییییییییییی چه خوب منم از تهنایی در میام بوسسسسسسس
آرتین خان
21 مهر 90 14:16
سلام عزیزم درباره کاپشن آرتین خان پرسیده بودی . از همون نمایشگاه گرفتم راستی درباره چشم النا جون به نظرم این کارو بکن نترس ببین حتی از آمپول زدن هم راحت تره این طوری هم خودت و هم النا جون ازاین مساله خلاص میشین ببوس النای خاله رو . با اون لباس نارنجیه فرشته شده
عاطفه مامان آوا خانم ناز نازی
23 مهر 90 12:36
سلام دوستم چه خبری ؟ خوبی دلم براتون تنگ شده بود.
محمدحسین عشق جاودان
24 مهر 90 10:06
سلام عزيزم .به سلامتي دارين ميرين اصفهان .عزيزخاله من عاشق اصفهان هستم .اميدوارم بهترين روزهاتون اونجا ورق بخوره و از بهترين روزهاتون برامون بنويسين.واسه اسباب کشي کمک مي خواين بيايم .
معصومه مامان سهند
25 مهر 90 20:02
سلام موناجون امیدوارم خوب باشید راستی چیزی تا تولد نازگلتون نمونده هااااااا
مامان یسنا
26 مهر 90 0:36
سلام خواستم بگم وبلاگ قشنگی دارین همینطور دختر نازی. چه عکسای قشنگی. راستی من خودم اهل اصفهانم ولی خوب حالا دور از اونجام خیلی وقته داریم سعی میکنیم منتقل کنیم اصفهان ولی نمیشه امیدوارم روزای قشنگی تو شهر ما پیش رو داشته باشین
سمیه : مامان مسیح مقدی
1 آبان 90 15:07
سلام عزیزخاله...خوبی ؟ خوش می گذره ؟ کجایی ؟ چرا آپ نمی کنی گلم ؟
مامان نیکا
3 آبان 90 3:12
سلام خانوم به به چه عکسای خوشکلی.معلومه که دختر خوبی هستی که مامان اینقدر با نظم گیره هاتو زده.نیکا دل من و خون کرده موهاش بلنده نمیزاره یه گیره ناقابل بزنم به موهاش.اپم گلم
مامان هوراد
3 آبان 90 13:26
عزیزم دارید می رید اصفهان زندگی کنید؟ اساس کشی کلا کار سختی است چه با بچه چه بدون بچه خداوند بهتون توان و صبر بده النا خانم هم مطمئنا همکاری می کنه آخه خیلی خانم شده خیلی هم زیبا و شیرین شده بوس بوس هر کجا که هستید سالم باشید دوستتون داریم با آرزوی برکت برای شما
ارین و مامانش
3 آبان 90 21:54
چه عکسای قشنگی.
هستي
11 آبان 90 17:36
سلام جمعه ساعت 20 منتظر حظورتون در وب عصر ململي هستيم http://www.asr-havadare-no.blogfa.com/ به وب خودمم بياين ونظرتونو و درمورد ململ بگيد http://m0bina-malmal.niniweblog.com/