شمارش معکوس برای تولد النا جونم
سلام مامان قربونت بشه.عزیز دلم.عشقم.
این روزا یه جورایی کسل شدم!
آخه میدونی مامان قربونت بشه کامپیوتر ندارم.هنوز درست نشده! آخه کسی نیست که ببره و درستش کنه!
بابا سعید خیلی اصفهان کار داره و خیلی طولانی میمونه اونجا.اینقدر که وقت نداره تهران باشه تا اسباب جمع کنیم!!
الان هم مامانی نسرین رفته پیش دایی محمد رضا شمال و لب تابش رو ازش قرض کردیم و قول دادیم که خیلی خوب ازش مواظبت کنیم!!
چیزی تا تولدت نمونده عسل مامان اما من هنوز هیچ کاری نکردم!!
خدا کمکمون کنه و به خوبی تولدت رو برگزار کنیم.
دیشب خونه ی مامایی افسانه اینا بودیم.آخه تولد مامانی و عمه آزی رو توی یه شب گرفتیم.
مامانی 4 آبان و عمه آزی 7 آبانه.
ما و عمو حمید اینا برای مامانی یه گوشی موبایل و برای عمه آزی هم گرمکن آدیداس خریدیم.
دیشب تو و ارنیکا و آروین حسسسسسسسسسسسسسسابی شیطونی کردین!
چند تا عکس میزارم تا ببینی
این عکس رو دم در قبل از رفتن انداختیم.قربون اون ژست گرفتنت بشمممممم.
اینم بابایی و النا و آروین و ارنیکا. آروین که همش در حال نقشه کشیدن بود که بپره تو کیک.
قیافه ی آروین گویای همه چیز هست!!
خیلی بانمک از لباسشویی بالا میره!
اینم ارنیکا که خانم شده و تازه چند روزه میره مهدکودک. 11 دی هم تولد ارنیکاست که دقیقا" 4 سالش تموم میشه. عاشق تررد گرفتنه! آخه به تولد میگه تررد! از الان هم سفارش کادو هاشو داده!!
اینم النا خانم با کفش سیندرلایی ارنیکا!
یه کفش پرماجرا!
ارنیکا یه همه ی دوستاش توی مهدکودک گفته بود که بابام میخواد برای همتون کفش سیندرلایی بخره!!!
اما بساطس ی داشتیم دیشب با این کفشه!
النا عاشق این بود که با این کفشه راه بره! لذذذذذذذذذذذذذت میبرد.اونم میگفت مال خودمه! آروین هم یه لنگش رو میخواست پاش کنه و فرار کنه!!!! خودتون حساب کنین دیگه!!
از دوستای گلمون میخوام برای تولد النا ایده های خودشون رو بگن.
من و النا منتظر پیشنهاداتتون هستیم.