النا النا ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

النای خوشگل من و بابا سعید

ناهار در جاده چالوس

1390/7/9 15:01
نویسنده : مونا اسکویی
1,037 بازدید
اشتراک گذاری

جای همه ی دوستای گلمون دیروز خالی بود.

دیروز النا اولین بار جاده چالوس رو دید و براش خیلی جالب بود.

هوا عالی بود و از اونجایی که خواب النا درست شده ساعت 9 بیدار شد و با مامایی افسانه و بابایی و مادر رفتیم به سمت جاده چالوس و مثل 10 سال پیش رفتیم باغ خانوادگی نوروزی!

آخه 10 سال پیش که من کنکور دادم بعدش تصمیم گرفتیم بریم شمال و با خانواده ی عمو و عمه و مادر بزرگم راه افتادیم. اما چون همه خسته بودن شب توی باغ خانوادگی نوروزی موندیم.

برای مامان بزرگم دوره کردن خاطرات خیلی جالب بود! به یاد شبی افتادیم که اونجا مونده بودیم و فوق العاده هوا سرد بود.مادر هم کمر درد شدیدی داشت به طوریکه تا صبح نخوابید و ناله کرد! نزدیکای صبح بود که کمکش کردم و بردمش توی ماشین و براش بخاری رو روشن کردم.تازه خوابش برد! از شمال هم که برگشتیم کمرش رو عمل کرد!

 

خلاصه کلی یاد گذشته ها کردیم.

توی راه تا برسیم به مقصد النا کلی ذوق کرد چون یهو ماشین بابایی از کنارمون رد میشد و النا صورتهای آشنا میدید!

وقتی رسیدیم بابایی و بابا سعید جامون رو درست کردن و ما هم نشستیم. تخت بزرگی بود و النا حسابی جا برای بازی داشت.مامان قربون شعورت بشه که اصلا" اذیتمون نکردی و کلی بازی هم کردی.

بعدش هم خسته شدی و نزدیک به ناهار بود که خوابت برد.من هم برات همه چی آورده بودم.توی رختخواب گرمت خوابیدی.خیلی به موقع خوابیدی چون ما با آرمش ناهارمون رو خوردیم.

عجببببببببببب ناهاری بود! جای همه خالی!

برای تو هم کنار گذاشتم.تا ناهارمون تموم شد و سفره جمع شد تو بیدار شدی و من ناهارت رو دادم.تو هم با اشتهای فراوان خوردی چون خیلی گرسنه بودی.آخه قبل از اینکه بخوابی حسابی میوه خورده بودی و یه شیشه شیر!

بعدش یه لیوان چایی سبز رو با هم خوردیم و بازم بازی کردیم.اما تو همش میگفتی ددر! میرفتی پیش بابایی و بابایی هم میبرد میگردوندت. یکم هم با من و بابا سعید و مامانی رفتی.

آفتاب که کم کم رفت هوا خنک شد و ما تصمیم گرفتیم که برگردیم.

خیلی دختر خوبی بودی و برگشتنی هم اصلا" اذیت نکردی. فقط توی صندلیت ننشستی و همش توی بغلم بودی!!

رسیدیم خونه همش دلت میخواست بخوابی و من هم میدونستم اگر بخوابی دوباره ساعت خوابت بهم میریزه!

بنابراین هرکاری از دست من و بابا سعید برمیومد انجام دادیم تا شما بیدار بمونی.ساعت 11 هم خوابیدی.

اینم عکس از پیکنیک! به قول بابا سعید ما یا یه کاری رو انجام نمیدیم یا وقتی انجام میدیم میترکونیممممم!!

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

سحر
9 مهر 90 18:48
خوش باشید
مامان شینا
10 مهر 90 3:13
سفر خوش بگذره
هدیه جوووووووووووون
10 مهر 90 10:29
سلام همیشه به خوشی باشی خانوم
سمیه :مامان مسیح مقدس
10 مهر 90 13:54
سلام خانومی...
واقعا ترکوندیییین هااااا
خوشحالم که خوش گذشته بهتون...انشاالله همیشه به خوشی و تفریح بگذره براتون عزیزم...
راستی انگاری النا جون بیشتر به خودت رفته هاااا
ما هم آپیم خانومی...با همون رمزی که بهت دادم بیا پیشمون


ممنونم عزیزم.تو اولین کسی هستی که میگی النا به من رفته!!!
مامان آریان جون
11 مهر 90 2:27
همیشه به تفریح و گردش افرین گل خاله که دختر خوبی بودی
مامان ال آی
11 مهر 90 12:16
بوس برای النا جونم.
مامان آنیتا
12 مهر 90 8:04
سلام عزیزم خوش باشی
زهرا
12 مهر 90 8:17
سلام عزيزم ماشالله النا هر روز كه ميگذره بامزه تر ميشه خيلي دوستش دارم.ببوسش
مامانی
12 مهر 90 14:38
همیشه به تفریح خوش بگذره راستی النا شبیه کیه من که نتونستم تشخیص بدم مامانیش که خوشگله دیگه پیش ما نمیای؟
الهام مامان رامیلا
12 مهر 90 20:04
*.¸.*´ ¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨) (¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`• _____****__________**** ___***____***____***__ *** __***________****_______*** _***__________**_________*** _***_____________________*** _***_______ـــــــــــ_________*** __***___________________*** ___***_________________*** ____***______________ *** ______***___________*** ________***_______*** __________***___*** ____________***** _____________*** ______________*
مامان آنیسا
13 مهر 90 0:43
سلام دوست گلم همیشه به گردش وسفر این النا جونووونم اصلا به مامانیش شباهت نداره ولییییییییییییی هر دوتاتون واقعا ناز وخوشگلین بوووووووووووووووووووس برای هردوتون
مامان آنیسا
15 مهر 90 3:16
بی فروغ روی یاران زندگی تابنده نیست دولت بی دوست در جهان پابنده نیست همیشه وهرجا به یادتون هستیییییییییییییییییییم
مامان ماهان
15 مهر 90 16:57
امیدوارم در کنار عزیزان خوش باشین
هدیه جووووون
16 مهر 90 13:35
سلام میلاد امام رئوف امام رضا رو بهتون تبریک میگم
مامان شینا
17 مهر 90 1:14
روزت مبارک النای جون


ممنونم عزیزمممممممممممممم
معصومه مامان سهند
19 مهر 90 23:09
خوش و خرم باشید عزیز دلم همیشه به گردش و شادییییییییییییییی
مامان هوراد
3 آبان 90 13:23
سلام به به همیشه به گشت و گذار و شادی خوش بگذره