النا النا ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

النای خوشگل من و بابا سعید

خرید برای ولنتاین

    سلام عزیز دل مامان امشب با بابا سعید بردیمت بیرون! اما تو اصلا" حوصله نداشتی! آخه دندونات خیلی اذیتت میکنن! همش یا خواب بودی یا بهونه میگرفتی و گریه میکردی! رفتیم خیابون میرزای شیرازی.آخه مثل همیشه بابا سعید میخواست برای من و تو کادوی روز عشق بخره! هر سال بابا سعید برامون عروسک سال بعد رو میخره که سفره ی هفت سین خوشگل بندازیم! امسال هم هر کی یه چیزی میگفت. یکی میگفت سال خرگوشه! یکی میگفت سال گربه است!! ما هم دیدیم هر دو عروسک رو داریم.پس نخریدیم! یکم وسایل برای هفت سین خریدم. از اونجا که برگشتیم رفتیم بستنی منصور و بابا سعید یه بسته بستنی سنتی خرید و رفتیم خونه ی مامانی افسانه اینا! خیلی خوشحال شدن. عمه آزی هم نب...
30 بهمن 1389

به نام خدای بزرگ و مهربون که فرشته ی خوشگلش رو به ما هدیه داد

سلام عزیز دل مامان امروز اولین روزیه که برات مطلب میذارم. امیدوارم هر روز بتونم برات به روز کنم! میخوام اینجا همه ی خاطراتت رو بنویسم تا برات یادگاری بمونه. یادت باشه که تو همیشه عزیز دل من و بابا سعیدی!! میبوسمت عزیز مامان
16 بهمن 1389