النا النا ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

النای خوشگل من و بابا سعید

عکس های النا از بدو تولد تا 16 ماهگی

1390/1/20 3:04
نویسنده : مونا اسکویی
1,807 بازدید
اشتراک گذاری

مامان فدات بشم که دوباره عکس هات رو دیدم و یاد اون روزا افتادم.

من و بابا سعید همش خدا رو شکر میکنیم که فرشته اش رو به ما داده.

از خدا میخوایم که خودش مواظب فرشته ی کوچولوش باشه.

این عکس بدو تولده.تازه دنیا اومده بودی و تو چادر اکسیژن بودی.مامان قربونت بشه که اصلا" اکسیژن لازم نداشتی.

همه ی نی نی ها کلی تو چادر اکسیژن موندن چون اکسیژن خونشون میومد پایین.

این عکس ۱ ماهگیته.تو بیمارستان بودیم.دیگه کم کم داشتی توپولی میشدی و من و بابا سعید کلی خوشحال بودیم.بابا سعید صبح قبل از اینکه بره سر کار برات شیر میاورد.به من زنگ میزد و میگفت دخترم ۲۰ گرم اضافه کرده.من هم برای خاله رخساره اس ام اس میزدم.آخه شما خیلی با هم انرژی رد و بدل میکردین.فکر میکنم اینجا ۱ کیلو و ۲۰۰ بودی.

این عکس ۲ ماهگیته.تازه اومده بودیم خونه اما تو خیلی خوب وزن گرفتی.واکسن ۲ ماهگیت رو برات زدیم ۲۵۰۰ بودی.این لباسا رو هم مامانی برات خریده بود.خیلی کوچولو بودن.حالا بعدا" بهت نشون میدم.همه رو برات نگه داشتم.

این عکس ۳ ماهگیته مامان قربون اون لوپات بشه.همچنان خونه ی مامانی اینا بودیم با کلی زحمت.ایشالله همیشه سالم باشن و سایه شون رو سرمون باشه.

این عکس ۴ ماهگیته که عید ۸۹ سر سفره ی هفت سین انداختیم.۴۵۰۰ شده بودی و ما تازه اومده بودیم خونه ی خودمون.تازه تنها شده بودم و نگهداری ازت تنهایی خیلی برام سخت بود.مامانی هم با بابایی رفته بودن یه مسافرت حسابی تا خستگی مامانی از تنش در بیاد.

این عکس ۵ ماهگیته.اینجا تولد پوریا بود.پسر خاله الهام و عمو مهدی.اومده بودن خونمون دیدن تو و خونه ی نومون.

این عکس ۶ ماهگیته.خونه ی مامانی اینا بودیم و هوا گرم شده بود.تو هم از دست اون همه لباس راحت شده بودی.

این عکس ۷ ماهگیته.من عاشق این لباسات بودم.لباس آدیداست رو دایی محمد عیدی برات خریده بود.کتونی هات رو هم مثل همیشه بابا سعید از ایتالیا برات خریده بود.خیلی کوچولو بودن.همه رو برات نگه داشتم تا باورت بشه اینقدر کوچولو بودی.

این عکس ۸ ماهگیته با گلت.۸ شاخه گل رز برای النای ۸ ماهه.

این عکس ۹ ماهگیته.دیگه خانم شدی برای خودت. مامان قربونت بره با اون مطالعه کردنت.مامان هم گل سر هات رو همیشه با لباسات ست میکرد.

 

این عکس ۱۰ ماهگیته.با ۱۰ شاخه گل رز برای النا خانم ۱۰ ماهه.این لباسات هم بابایی از اربیل برات خریده بود.

این عکس ۱۱ ماهگیته.اولین باری که با هم رفتیم پارک.یکم هوا خنک شده بود.برای همین لباس گرم تنت کردم.هنوز راه نمیرفتی و همش تو بغلم بودی اما همش نی نی ها رو صدا میکردی و کلی براشون ذوق میکردی.خیلی نی نی دوست داری.

اینم که عکس ۱۲ ماهگیته مامان قربونت بشه.خیلی خانم بودی و تو آتلیه اصلا" اذیتم نکردی.فقط نمیخندیدی!! بیچاره خانمه خودش رو کشت تا تو یه لبخند بزنی! خیلی جدی نشسته بودی.

این عکس ۱۳ ماهگیته.تولد عمو حمید انداختیم.

این هم عکس ۱۴ ماهگیته.اگر بدونی چه بلایی سر مامان میاری تا موهات رو برات خوشگل ببندم!!

این هم عکس ۱۵ ماهگیته.داری با موبایلت حرف میزنی.الهی مامان قربونت بشه شیر کوچولو.

اینم عکس ۱۶ ماهگی در سیزده بدر.همش رو چمن مینشستی و من و مامانی حرص میخوردیم.

وقتی هم که میخواستی راه بری با کله میخواستی بخوری زمین.اما بعضی وقتا دست مامانی رو میگرفتی و دنبال نی نی ها راه میفتادی.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان عسل و آریا
20 فروردین 90 10:06
بوووس برای النا خانم
مامان پرنيا(آپوشتان)
20 فروردین 90 10:30
سلام عكسهاي خوشگلي بودن . با ديدن عكس بچه ها آدم به عظمت خداوند مهربون بيشتر و بيشتر ايمان مياره . پرنيا و النا تقريبا همسن هستن. اگه ميشه آدرس آتليه النا رو برام بزار. النا جون ميبوسمت اميدوارم هميشه شاد و سالم وخندون باشي.
مامان آتین
20 فروردین 90 11:16
وای خدای من چقدر کوچولو بوده...
ایشالا که همیشه سلامت باشه و سایه مامان بابای گلش روی سرش
پست خیلی جالبی بود


ممنونم از اینکه به ما سر زدین.بوسسس
مامان آتین
20 فروردین 90 14:56
الهی من فدای این فرشته کوچولوی آبانی منم لینکیدمت عزیزم
ریحانه
20 فروردین 90 15:11
چقد قشنگ و مرتب نوشتی و مصور کردی واقعا خسته نباشی


ممنونم عزیزم
لطف داری.
بوسسسسسسسسسس
مامان فرشته
20 فروردین 90 15:27
سلام عزیز دلممممممممم
وای باورم نمی شه اون النای کوچولو به لطف خدا تبدیل به این النای ناز الان بشه
حکمت خدا رو شکر
اگه بخواد سنگ رو کنار شیشه نگه می داره
خدایا شکرت که الان النا جونم اینجا پیش ماست و مونای مهربونم خوشحاله
هزارتا بوسسسسسس


ممنونم خاله مونا جونم
ما که همش داریم شکر میکنیم.
خدا خیلی دوستمون داشت.
من و النا هم خیلی خوشحالیم که دوستای خوبی مثل شما و فرشته خانم داریم.
بوسسسسسسسسسس

نونا
21 فروردین 90 9:40
ماشالا به اين دخمل. و آفرين به مامان و باباي اين دخمل كه اينقدر خوب ازش نگهداري كردند.


ممنونم نونا جون
بوسسسسسسسسسس
رعنا(مامان سیما)
21 فروردین 90 10:29
سلام مونا جون واقعا عکسای قشنگی بودن خدا دخترتونو براتون حفظ کنه روز به روز خوشگلتر و خانومتر میشه حتما از طرف من ببوسش


ممنونم عزیزم
تو هم دخمل گلت رو ببوسسسسسسس
محمدحسین عشق جاودان
21 فروردین 90 11:06
سلام .مامان گلي النا واقعا خدا رو شکر ان شاءالله با ناز پدر و مادرش بزرگ بشه.به من بگو من از کدوم سايت براي گذاشتن عکساي پسرم استفاده کنم . روي ماهشو مي بوسم
ش ادی
29 فروردین 90 12:56
عزیزم- چقدر الناخانم کوچولو بوده موقع تولد- خدا براتون نگهش داره