قربونت برم که اینقدر خانمی
مامان فدات بشه که بعضی وقتا شعورو شخصیتت بالا میزنه
من و بابا سعید خونه جمع کردیم چون مامانی و بابایی میخواستن بیان عید دیدنی.تو هم تو صندلیت نشسته بودی و ما رو نگاه میکردی که اومدیم دیدیم خوابت برده عزیز مامان.
بعدش بردمت سر جات .بابایی اینا اومدن تازه داشتم لباسات رو عوض میکردم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی