اولین قایم موشک
عزیز دل مامان
امروز کلی با مامان قایم موشک بازی کردی من بهت یاد ندادم تا حالا هم با هم این بازی رو نکرده بودیماما تو خودت باهوش مامانی دیگه
میخوایم امروز بریم پیش خانم دکتر بهره مند.آخه تازه برگشته . شب هم خونه ی مامانی افسانه میریم.آخه فردا میخواد بره مکه
بابا سعید بازار کار داشت و هنوز نیومده! من هم برات سوپ گرم کردم اومدم دیدم رو فرش خوابت برده
داشتم لباسات و جمع میکردم کلی باهام دالی بازی کردی! کلی هم ذوق کردی عزیز دل مامان
رفتم تو اتاقت قایم شدم پیدام کردی اما وقتی پشت در اتاقت قایم شدم نتونستی پیدام کنی و کلی تعجب کرده بودی!! منم برات سوت میزدم که راحت تر پیدام کنی اما احساس کردم ترسیدی
خودم رو زودی بهت نشون دادم
دوست دارم عشق مامان که هر روز شیرین تر میشی
عمه آزی راست میگه که تو از عسل شیرین تری
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی