النا النا ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

النای خوشگل من و بابا سعید

یه روز قشنگ و به یاد موندنی با سوژین و ویانا

1391/2/26 1:48
نویسنده : مونا اسکویی
3,908 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان

 

چند روز پیش من پیش خاله شقایق کار داشتم و صبح رفتیم خونشون.

تو و سوژین تو اتاقش شروع به بازی کردین.

اما سوژین خیلی سخت اسباب بازیهاشو به تو میداد. تو هم هی غر میزدی و از من میخواستی تا برات بگیرم. تا تو به یه چیزی دست میزدی اون زود ازت میگرفت و تو ناراحت میشدی اما برای داشتنش نمیجنگیدی.

بعدش ویانا هم اومد و سه تایی شروع به بازی کردین. تو با هر دوشون خیلی راحت کنار میومدی و دعوا نمیکردی! اما ویانا و سوژین دوتایی کلی دعوا کردن و کار به جاهای باریک میکشید. تو میترسیدی و میومدی تو بغلم. تا حالا از نزدیک ندیده بودی دو تا از دوستات اینجوری با هم دعوا کنن و جیغ بزنن.

 

بعدش هم کلی تو پله ها بالا و پایین کردی و تو بالکنشون هم با هم بازی کردین.

 

خاله شقایق ناهار براتون ماکارونی پخته بود.سه تاتون هم حسابی خوردین. خیلی خوشمزه بود.

بعد از چند ساعت بازی هر سه تا تون دراز کشیدین و یکم کارتون دیدین. اما زیاد طول نکشید! دوباره شروع کردین!

 

بعدش سوژین رفت طبقه ی پایین پیش مامان بزرگش خوابید. اما تو و ویانا اصلا" نخوابیدین. تا شب موقع برگشتن تا خونه خواب بودی. اما چون خیلی خسته شده بودی شب هم زود خوابیدی عسل مامان.

 

عکس ها رو میزارم تو ادامه مطلب

 

النا خانم قبل از رفتن به مهمونی

 

 

 

النا و سوژین در حال بازی کردن

 

 

النا و سوژین

 

 

النا . سوژین و ویانا در صلح و آرامش

 

 

 

النا و ویانا رو بالکن

 

 

 

سه تفنگدار در حال تماشای کارتون

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مریم مامان درسا
27 اردیبهشت 91 0:12
قربونت برم من که اینقدر خانومی و با همه کنار می آیی
نرگس
27 اردیبهشت 91 8:08
آفرین به النا که اینقدر خوب با همه کنار میاد
مامان آتین
27 اردیبهشت 91 14:23
ای جان قربون این دخمل مودب برم من که دعوا نمی کنه آاای کیف کردم عکس این سه تا گلو کنار هم دیدم منا جون خوش به حالت شقایقو از نزدیک دیدی من عاشقشم و البته خوش به حال شقایق و مهدیه که تو و النای گلتو از نزدیک دیدن کاش عکس مامانارم کنار هم میذاشتی بووووووووس
مامان یگانه زهرا
28 اردیبهشت 91 1:59
خانمی شمـــا
مامان سهند
28 اردیبهشت 91 12:45
فدات بشم عسلکمممممممممممم
مامان ال آی
30 اردیبهشت 91 13:16
سلام عسل خاله .. دوچرخه ت هم مبارک باشه عزیزم . مثل همیشه ناز و خوشکل به به
مامان زینب
31 اردیبهشت 91 12:50
عکس آخری خیلیییییییییییی باحال بود
زهرا مامان مهلا
1 خرداد 91 18:14
الهام مامان لنا
3 خرداد 91 19:33
ماشالله به النا جون عسل خاله خیلی خانم شدی
مامان هوراد
3 خرداد 91 21:59
به به مب بینم که خوشکل ها جمع شدند چه دخترهای نازی
سمیه : مامان مسیح مقدس
5 خرداد 91 15:53
سلام خانومی...خوبی عزیزم..؟ عزیز خاله چطوره خوبه ؟ خوش میگذره ؟ عزیزم خیلی خیلی شرمنده ی محبتاتم و منو ببخش از اینکه اینقده دیر بهت سر میزنم...باور کن همین وقتی رو هم که میام برای مسیح آپ میکنم به زور جور میشه...به خاطر ساعت بد کاری من اصلا نمی تونم از خجالت دوست گلی مثل شما در بیام... امیدوارم درکم کنی و ازم نرنجی... دوستتون داریم... النای نازمونو ببوس
مریم(مامان نیما)
6 خرداد 91 13:45
آخ جون....چه عکسهای خوشگلی....چقدر خوب مونا جون که با هم قرار میذارین و همدیگر رو میبینین حتی اگر بچه ها با هم دعوا کنن و اسباب بازیهاشون رو به هم ندن باز هم بهشون خوش میگذره چون با دوستاشون هستن
مامان ماهان
20 خرداد 91 17:42
به به چه گلای ناززززززززززززززززززززی آفرین به دخمل نانازم که دعوا نمیکنه