این روزای من و النا جونم
سلام عزیز دل مامان
دیروز میخواستم یه پست جدید برات بزارم اما هرکاری کردم نمیشد!!!
این روزای من و تو خیلی قشنگ میگذره.یه وقتایی خیلی بهانه گیری میکنی اما کلا" دختر خوبی هستی.نمیتونم بگم شیطونی چون واقعا" نیستی!! فقط بعضی روزا خیلی غر غرو میشی عسل مامان.
زود از خواب بیدار میشی اما وقتی میبینی مامان هنوز خوابش میاد سر و صدا نمیکنی و آروم بازی میکنی تا من بیدار نشم.قربونت بشمممممممممم
بیدار که میشم با هم صبحونه میخوریم.نون و کره عسل و چایی.
اما مامان این روزا یکم رژیم گرفته.نمیشه اسمش رو دقیقا" رژیم گذاشت اما خیلی رعایت میکنم.
بعد از صبحونه اتاقامونو جمع میکنیم و با هم بازی میکنیم.ناهار رو میخوریم و یه چرت میزنیم.
عصری بیدار که شدیم یه عصرونه میخوری و دوباره با هم بازی میکنیم تا بابا سعید بیاد خونه.
بعضی روزا که خیلی سرحالی کلی با هم میرقصیم و دنبال بازی میکنیم! مامان حسابی خسته میشه اما تو اصلا" نمیفهمی خستگی یعنی چی؟؟؟؟
یه حموم میکنی و متاسفانه با گریه از حموم بیرون میای!!
برعکس بچگی ات که با گریه وارد حموم میشدی!!!
بابا سعید که میاد خونه شام میخوریم و میریم گردش.تو خیلی ذوق میکنی و همش میگی ددر
تازه شروع کردی به تک کلمه گفتن.حرفای مامان رو تکرار میکنی.
شبا قبل از خواب باید یه پروژه حسابی رو طی کنیم.عادت کردی هر شب قبل از خواب دست و صورت و پاهات رو بشوریم.جیش عوض کنیم. مسواک بزنیم. لباس عوض کنیم و کرم بزنیم.
بعدش هم میری توی تختت و میگی شیرشیری. شیشه ی شیرت رو میگیری دستت و نی نی ات رو بغل میکنی. من و بابا سعید هم کنار تختت دراز میکشیم و من برات کتاب داستان و کتاب شعر میخونم تا خوابت ببره.
یهو میبینی 5 تا کتاب میخونم تا خوابت ببره. تا صبح هم یکی دوبار بیدار میشی و صدام میکنی تا برات شیرشیری درست کنم.
امروز هم با هم رفتیم خرید.بابا سعید رفته تهران چون کار داشت و قرار شد بعد از ظهر که میخواد برگرده با مامانی و بابایی و عمه آزی بیان اصفهان.
من و تو هم رفتیم خرید کردیم.بار اول بود با هم تنهایی میرفتیم بیرون توی محل خرید میکردیم.البته با ماشین رفتیم. گردو خریدیم چون میخوام شام خورشت فسنجون بپزم.برگشتیم خونه و تو مثل همیشه سریع لباسهات رو درآوردی و گذاشتی سرجاشون. خیلی خانم و تمیزی عزیز دلمممممممم.
توی ادامه مطلب چند تا از عکسات رو میزارم تا بعدا" ببینی.
آشدم ایلی زیاد
این دو تا عکس هم دیروز ازت انداختم وقتی از حموم اومدی بیرون.البته با کلی گریههههه