النا النا ، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه سن داره

النای خوشگل من و بابا سعید

النا خانوم مریض شده

1389/12/20 2:29
نویسنده : مونا اسکویی
585 بازدید
اشتراک گذاری
سلام عزیزه دل مامان
تو مریض شدی .
من زنگ زدم به خانوم دکتر اما امروز نبود. گفت که ببرمت یه دکتر دیگه و دارو هات رو باهاش چک کنم . خیلی سرفه هات بد شده . مثله پیر مرد ها سرفه میکنی .
 
منم آدرسه دکتر ارنیکا و آروین رو از خاله طراوت گرفتم اما با مامانی تا اونجا رفتیم و دماغمون سوخت !!!
 
چون دکتر عصر پنج شنبه نبود! برگشتیم خونه و مامانی رفت خونشون . منم تمام سعی خودم و کردم ، یکم سرلاک بهت دادم .
 
بعدش دو تائی خوابیدیم تا بابا سعید اومد.
برات سوپ گرم کردم تو هم خیلی خوب خوردی چون خیلی گرسنه بودی اما یهو همش و بالا آوردی !!!
 
من خیلی ترسیدم ، زود بردیمت اورژانس بیمارستان آتیه . آقای دکتر خیلی خوش اخلاق بود اما تو خیلی گریه کردی !!
 
بهت دارو داد و بعدش با هم رفتیم ان ای سی یو . آخه خاله سحر امشب اونجا بود. اولش باهاش غریبی کردی اما انگار یهو یادت اومد خودت رفتی بغلش !!Smiley
 
 
بعدش دارو هات رو گرفتیم و برگشتیم خونه . دارو هات رو خوردی و کلی بازی کردی !
الانم خوابیدی و من اومدم برات بنویسم .
خیلی دوست داریم عزیز دلم .زود زود خوب شو .
 
اینا عکسای دو سه شب پیشه که با هم رفتیم بیرون . من و تو و عمه آزی . مامان کت و دامن خرید .بعدشم رفتیم هایپر استار برای مهمونی مامانی اینا خرید کردیم .تو خیلی دختر خوب و خانومی بودی .
 
خاله هیلدا رو هم اونجا دیدیم .با عمو فراز اومده بودن خرید کنن .
 
 
 
 
 
 
 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)