روز اسباب کشی مانی جون
سلام عزیز دل مامان
برعکس دیروز که خیلییییییییی اذیتم کردی و حسابی گریه مو درآوردی امروز دختر خوبی بودی.
اون قرمزی هم که روی دماغته مال شیطونی دیروزت بود!! مالید به فرش و زخم شد!!
امروز مانی جون اسباب کشی داشت و بابا سعید از 8 صبح رفت کمکشون.
تو هم زود بیدار شدی و من هم براشون ناهار خورشت کرفس پختم.گفتم کمک که نمیتونیم بکنیم حداقل یه غذای گرم خونگی بخورن.
الان ساعت 15:25 دقیقه است اما هنوز کارشون تموم نشه بیان غذا رو ببرن.
یه ماشین کم بوده زنگ زدن یه ماشین دیگه هم اومده.
امروز اولین روزه که تو دوربین عکس ما رو گرفتی دستت و خیلی خوش بحالت شده.
اینم عکسات!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی