دو اتفاق ناخوشایند و بد
سلام به همه ی دوستای گلم
ممنونم از نظر لطف همتون و شرمنده که دیر جوابتون رو دادم!!
دو تا اتفاق بد توی هفته ی گذشته باعث شد که نتونم بیام .
اولیش این بود که خدا خیلی به من و النا رحم کرد.چون توی خونه تنها بودیم.شب یکی از هالوژنه ها توی سقف کاذب آتیش گرفت و تمام سقف خونه سوخت.خوشبختانه عمو رضا ( پسر عموی بابا سعید) همسایه مونه.اون به دادمون رسید و بعد از ١ ساعت تلاش آتیش رو خاموش کرد.من خیلی خیلی ترسیدم! النا هم توی اتاقش خواب بود و اصلا" متوجه نشده بود. اما تمام خونه پر از دود سیاه بود و نمیشد توی خونه موند.به آتش نشانی هم زنگ زدیم و اومدن همه چیز رو چک کردن.
ساعت ٣ صبح به مانی و ددی زنگ زدیم و اومدن دنبالمون.الان چند روزه اینجاییم و بهشون کلی زحمت دادیم.
بابا سعید هم به محض اینکه رسید تهران یه سیم کش آورد و کل سیم ها و لامپ ها رو عوض کرد.
بعدشم گچ کار پیدا نکرد.خودش و عمو محمد سقف رو گچ کردن که هنوز خشک نشده!!
فردا و پس فردا هم یکی میاد کمکمون تا خونه رو تمیز کنیم!!
به هر حال خدا خیلی رحم کرد.
دومیش هم این بود که النا خانم یه سرمای اساسی خورده و هنوزم حالش جا نیومده!
٢٠ تیر تولد بابا سعید بود که ما نتونستیم براش تولد بگیریم! اما بهش قول دادیم که با تولد من یعنی ٣ مرداد تو خونمون یه تولد خوب بگیریم.
اون روز تو از صبحش حال نداشتی و ناله میکردی! شب قبلش هم اصلا" خوب نخوابیدی!
یهو تب کردی و هر چی خورده بودی به طرز فجیهی .....
بردمت دکتر و بهت دارو داد.٢ روز تب داشتی و هنوزم سرفه های وحشتناکی میکنی! شب اول تا صبح شیاف برات گذاشتم و پاشویه ات کردم.چند شب بعدش هم خوب نخوابیدی!
بازم خدا رو شکر که بهتر شدی و دیشب حسابی شیطونی کردی!