النا و رونیکا رفتن پارک
امروز با هم رفتیم خرید.هوا خیلی گرم بود.رفتیم برای سوپت مواد تازه بخریم.چون خیلی گرم بود زود برگشتیم خونه.
بعدش با هم بازی کردیم و تو لا لا کردی.
وقتی بیدار شدی یکم پوره ی سیب زمینی خوردی و مشغول بازی شدی.سوپت که آماده شد خیلی گرسنه بودی و تا تهش رو خوردی!! با یه لیمو شیرین!
بعدش تصمیم گرفتیم با هم بریم پارک.
قبلش من با خاله ساناز حرف زدم که با هم هماهنگ کنیم بریم پارک.
رونیکا از تو 6 ماه کوچیکتره.
ما زودتر رسیدیم.هنوزم هوا گرم بود.من و تو کلی تو پارک گشتیم تا خاله ساناز و رونیکا هم رسیدن.
من و تو پیش یه نی نی بودیم که از تو یه ماه بزرگتر بود.اسمش طاها بود.کلی هم شیطون بود.
تو دهن تو و رونیکا پاستیل گذاشت!! تو هم با لذت میخوردی!!
من برات هم بیسکویت آورده بودم هم آب.به رونیکا هم بیسکویت دادم.2 ساعت تو پارک بودیم.
بعدش عمو مجید از سر کار اومد دنبال رونیکا و خاله ساناز.ما هم برگشتیم خونه.
همون موقع که رسیدیم تو خوابیدی.
اینم عکس تو و رونیکا توی کالسکه توی پارک
مامان قربون این لم دادنت بشم
دم در خونه میخواستی چسب صندلت رو باز کنی اما من بهت گفتم که اگر این کار رو بکنی از پارک خبری نیست!
از اونجایی که میدونی مامان اصلا" شوخی نداره دست به صندل هات نزدی.