مهمون مهربون و دوست داشتنی خاله نیلوفر . عمو حبیب . آرتین و سارا جون
بعد از اینکه مامانی اینا برگشتن تهران، خاله نیلوفر زنگ زد و گفت که دارن میان پیشمون اصفهان. ما هم خیلی خوشحال شدیم. سارا جون پرستار آرتین که اونم اومد تا از شما دوتا مراقبت کنه. اونا هم 6 روز موندن و خیلیییییییی بهمون خوش گذشت. تو و آرتین خیلی خوب با هم بازی میکردین. تو یکم اذیتش میکردی اما اون خیلی مهربون بود و خیلی زود کوتاه میومد. اخلاقای تو و آرتین خیلی شبیه همه برای همین خیلی خوب با هم بازی میکردین.آرتین از تو 4 ماه بزرگتره و متولد 10 تیر 88 و تو 28 آبان 88 حرف زدنتون هم خیلی شبیه همه اما آرتین بهتر از تو حرف میزنه. با هم کلی توپ بازی میکردین و ماشین بازی.آرتین هم عاشق ماشین بازی بود. یه روز با هم رفتیم میدون نقش جهان. تو...
نویسنده :
مونا اسکویی
18:30