النا جونم با گرمای تابستون
سلام عشق مامان
این روزا خیلی هوا گرمه و توی روز با اینکه کولر روشنه اما خونه خیلی گرمه!
اما مامان سعی میکنه همش میوه های آبدار و خنک بهت بده که اذیت نشی.
عاشق هندونه و طالبی و انبه هستی. برات خورد میکنم و میزارم جلوت. خودت دونه دونه میزنی به چنگال و میخوری. میگی خودم بلدم.
این تاپ و شلوارک هم بابا جون از تبریز برات خریده.خیلی خنک و خوبه و خیلی دوستش داری.
راستی بگم که دخترم چند روزی هست که دیگه پوشک نمیشه و خودش میره دستشویی.بابا جون براش سه تا شورت با عکس باربی خریده که خیلی دوستشون داره.
اما روزی سه یا چهل بار دستشویی میریم و هر بار هم باید بشورم و خشکش کنم و حتما" دستهاشو با صابون بشوره.
توی خونه با دوچرخه ات هم خیلی بازی میکنی و از وقتیکه مادر یادت داده خودت پا بزنی خیلی خوشگل دوچرخه سواری میکنی.
اما کف پات درد میگیره و بعد از یکم دوچرخه سواری رو زمین میشینی و کف پاتو میمالی.
وقتی به یه جایی گیر میکنی پیاده میشی و دوچرخه ات رو جابجا میکنی و دوباره سوار میشی.
اما بگم از حرف زدنت که خیلی بهتر شده. خیلی قشنگ تر حرف میزنی و بعضی وقتا دلم برات غش میره عسل مامان.
شبا با بابا سعید میریم بیرون میگردیم. اما نزدیک خونه که میرسیم میفهمی و اینقدر جیغ میزنی تا ببریمت پارک.
آخه توی روز خیلی گرمه و خودت میگی که پارک بسته است. اما شب باورت نمیشه که هنوز بسته باشه. اما موقع برگشتن بخونه دیگه اذیت نمیکنی.
اما جدیدا" به حرف مامان گوش نمیکنی و خیلی عصبانیم میکنی. تصمیم گرفتم برای اینکه نه تو اذیت بشی نه مامان آزاد بزارمت تا جایی که خطر نداشته باشه. خیلی اذیت میشم اما سعی خودمو میکنم.
میدونم همه ی اینا مال سنته و خانم شدی و استقلال خودت رو میخوای. همش میگی خودم بلدم. مال خودمه. اما یه جاهایی دیگه صبرم تموم میشه!از خدا میخوام که به همه ی مامانا صبر زیادی بده به من هم بده!
بقیه ی عکس ها رو هم میزارم تو ادامه ی مطلب