سفر به تهران
دوشنبه قبل بابا سعید گفت که بریم تهران
چون سه شنبه باید میرفت تبریز ماموریت. من و النا جونم رفتیم خونه ی جدید مامانی نسرین اینا. آخه تازه اسباب کشی کردن به خونه ی جدیدشون. خونشون درست نزدیک پارک خوارزمه و ما باید هر بار از اونجا رد میشدیم سر النا جونم رو گرم میکردیم که سرسره و تاب رو نبینه!!
خاله گلرخ و نوید هم از اراک اومده بودن. خاله رخساره جون هم آخر هفته مهمونی داده بود و مامانی و آقاجون هم میومدن تهران. بعد از مدت طولانی دور هم جمع شدیم و خیلیییییییی بهمون خوش گذشت.
با خاله گلرخ مهربون و نوید رفتیم پارک. مامانی نسرین برامون سالاد الویه درست کرد و رفتیم پارک خوردیم.
النا جونم هم کلی سرسره بازی و تاب بازی کرد و بهش خیلی خوش گذشت.
فردا شبش رفتیم خونه ی مامانی افسانه و ارنیکا و آروین با عمو حمید و خاله طراوت هم اومدن.
کلی با ارنیکا و آروین بازی کردن و عکس انداختن و رقصیدن.
تا ساعت 2 نصفه شب هم همچنان مشغول بازی بودن.
شب مهمونی خاله رخساره رونیکا ( دختر پسر خاله ام که متولد اردیبهشت89)هم اومده بود و با النا کلی بازی کردن.
همه ی عکساش رو میزارم توی ادامه مطلب تا ببینین.
اونشب با رونیکا کلی ژله خوردن و غذا خوردن.
هم رونیکا ژله میذاشت دهن النا هم النا با قاشق ژله میذاشت دهن رونیکا و دور دهنش رو با قاشق تمیز میکرد.خیلی جالب بود.
النا جونم قبل از رفتن به پارک
النا جونم رو سرسره
النا جونم با لباس خواب تو اتاق مخصوص دایی جون موئر (MoeR )
آروین و ارنیکا و النا
النا و رونیکا
النا جونم و رونیکا جونم در حال ژله خوردن
النا و رونیکا در حال بوس کردن