النا برای بار اول رفته سرزمین عجایب
اول که رسیدیم با بابا سعید گذاشتیمت تو کالسکه ات اما اینقدر گریه کردی که بابا سعید بغلت کرد . بعدش هم من و تو وایسادیم دم یه عروسک فروشی و بابا سعید رفت کالسکه ات رو گذاشت تو ماشین. بعدش هم گلدون پیدا نکردیم و رفتیم طبقه ی بالا تو سرزمین عجایب. فقط تو تو بغل بابا سعید بودی و همه جا رو نگاه میکردی. منم ازتون چند تا عکس انداختم. اولش فکر کردم از این عروسکه بترسی اما خوشت اومد. میخواست بغلت کنه اما تو بابا سعید و سفت بغل کرده بودی. دوست دارم عزیز دلم. ...
نویسنده :
مونا اسکویی
20:02